خردادوتیر
جیگر طلای مامانی ببخشید که دیر به دیر میام برای اپ کردن اما واقعا وقت نمیکنم عزیزم تو پست قبل گفتم که بعد از یه ماه از مشهد برگشتیم شهری که توش زندگی میکنیم چابهار راستش عزیزم قرار نبود به این زودی برگردیم اما جایی که مامان قبلا کارمیکرد تشو قبل تولد شما (دفترهواپیمایی) ریسم باهام تماس گرفت و گفت اگه اماده هستم میتونم برگردم راستشو بخوای دودل بودم نمیدونستم کاردرستیه یا نه اما همه حمایت کردن و تایید و گفتن برو منم خیلی نگران بودم اما بلاخره دل و زدم به دریا و برگشتیم چابهار تا حضوری بیام دفتر و صحبت کنم و خدارو شکر همه چیز عالی بود من بعد از دوسال وقفه برگشتم سرکارم اینکه روزای اول چه استرس وحشتناکی از اینکه ...
نویسنده :
مرمر
10:42