14 ماهگی گل من

جوجوی مامی اول از همه با تاخیر 14ماهگیت مبارک باشه

خوشگل من دوماه از کچل کردنت میگذره اما هنوز موهات کاملا  درنیومده و بیشترش چون طلایی هست دیده هم نمیشه کار هرشبم این شده که برات روغن بادوم بمالم

خب اول از همه که دندون چهارم ت هم نیش زده و الان شدی خرگوشک مامان با سه تا و نیم دندون الهی فدات شم

دیگه حسابی راه افتادی و توخونه برای خودت بدو بدو میکنی از اینور به اونور و نمیدونی من چه عشق میکنم گل مامانی

ارتین نازم کم کم داریم به سال جدید نزدیک میشیم و من بیشتر از همیشه دلم هوای شهر خودم مشهد و کرده دلم میخواد برگردم به شهرم جایی که هرفصلش یه رنگی داره از اینجا خسته ام همیشه هوا داغه اما خب چاره ای نیست و بخاطر رفاه تو مجبوریم حداقل دوسه سال دیگه بمونیم

همیشه عاشق عید بودم و دوق عجیبی واسه چیدن سفره هفت سین دارم مث دختربچه ها هروز میشمارم تا کی عید بیاد  امسال قرار بود منو شما باهم دیگه بریم مسافرت قرار گذاشتم با دوستای من چندتا شهر بریم ناز تهران شروع کنیم و بریم شیراز بعدهم مشهد عزیز خودم اما فهمیدم قراره داییای مهربونم مسافرت بیان چابهار پیش ما و منم تصمیمم عوض شد و میمونیم

نگفتم بابا با ما میاد چون نمیشه و عید اوج کار بابا هست و بابایی مهربون مجبوره بمونه حالا که خدا براش ساخت و ماهم میمونیم

خب حسابی مشغول خونه تکونیم و تو هم خیلی کمک دستی مامان جون من از اینور جارو میکنمتو از اونو ربا خوراکیا میای و دوباره همه فرشو کثیف میکنی سرامیکارو که دیگه هیچی نمیگم که دلم خونه چون تبدیل شدن به اثرات هنری تو با دستای چسبونکی و شکلاتی و انواع خوراکی میای و روش نقاشی میکشی و باز مامان کوزت بیچاره مجبوره هی بیاد تمیز کنه

عاشق کابینتایی و هی میری باز میکنی از اونجا که دیدم خیلی علاقه پیدا کردی بری تو کابینتا باز کنی تموم کابینتای پایین رو خالی کردم و پر از وسایل پلاستیکی کردم تا با خیال راحت بیای و همرو بهم بریزی و کلی کیف کنی

اما همچنان کمد خودتو به همه چیز ترجیح میدی و تا ببینی درش بازه زود میری توشو و هرچی لباس و جیز میز توشه پرت میکنی وسط اتاق کلی هم خوشحال میشی انگار چه کار بزرگی کردی

فرهنگ لغت ارتین تو 14ماهگی

بــــــــــــــــــــــابا >بابا

مَمایی<مامان

دا دا عایی>تاب تاب عباسی

دَ<دالی

نــــــــــــــــــــه<نه روی نون زبونتو نگه میداری و حسابی کشش میدی

ده <بده

دا<دایی

با<بای بای

تازگیا زیاد اینور و اونورمیبرمت دیگه خسته نمیشی و خوشت میاد بری مهمونی

خاله منیره اینا که عاشقتن و گزینه اول مهمونی رفتن ما خونه اوناست

خونه خاله منیره هرچی اسما باهات بازی میکرد تا بخندی فقط یه لبخند خیلی کوچولو بهش تحویل میدادی

بعد که خسته شدی و دیدم داره خوابت میگیره زنگ زدم به بابایی که بیاد دنبالمون تو راه داشت خوابت برد اومدم گذاشتمت تو اتاق خودمون و رفتم بیرون حتی دلم نیومد لباساتو عوض کنم که خوابت بپره ده دقیقه بعد بابایی اومد تو اتاق و گفت پس ارتین کو؟اینو رو نگاه اونروو نگاه نبودی داشتم سکته میکردم یعنی چی یهو دیدم از تو کمد م صدا میاد برقو روشن کردم و دیدم یه عدد موش کوچک تو کمد نشسته و کلا کمد رو منفجر کرده

بعدشم که با خوشحالی تموم از اینکه همه کمد رو بهم ریختی پاشدی لباستو عوض کردم و دیگه هم نخوابیدی

تازگیا هم که جرات نمیکنیم از دست شما کنترل بگیریم دستت خودت شدی فرمانروای تی وی

هیچی تو خونه از دستای تو در امان نیس تازگیا عاشق اباژور بخت برگشته شدی و همش داری ازش بالا میری منکه جرات ندارم روشنش کنم چون با یه خوشحالی خاصی بدو بدو میای سمتشو دیگه واویلا

خب بریم سرکمد تکونی اقا ارتین که خودش دست بکار شده

خب مراحل کار اینه که اول از مامان بخوای در کمد رو باز کنه بعد بری توش و اول طبفه پایین رو خالی کنی

بعد با خوشحالی بری سراغ طبقه بالا رو نوک انگشتات وایسی و اونوهم خالی کنی

وقتیکه اونو هم تموم کردی سرافراز وایسی و به مامی جون نگاه کنی و بگی تموم شد منو بیار بیرون

تازگیا هم دالی موشه رو ما پشت رده اتاق ارتین انجام میدیم به این صورت که یه چعارپایه برای اقای فسقل میذاریم تا بره روش و بعد هی پشت سرهم با سه تا و نیم دندون به ما بگه داااااااااااا یعنی دالی

خوشگل مامان صبح که از خواب پاشدی دیدم از دیشب تا حالا یه دونه خال دراوردی الهی مامان فدای خال پات بره کوچولوی من که یه شبه خال دراوردی

عشق من الان بیدار شد یو نمیتونم بقیه رو بنویسم بقیه رو تو پست بعد مینویسم بووووووس برای خوشگلترین نی نی موشی دنیا