آرتین آرتین ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

آرتین کوچولو

من و تو

1392/12/8 23:38
نویسنده : مرمر
1,429 بازدید
اشتراک گذاری

این پست اختصاص داره فقط به من و تو میخوام بدونی که تو بهترین قسمت از سریال زندگیم بودی و میمونی

راستش نمیدونم بعدها چندتا خواهر و برادرداشته باشی اما بدون شک تو عزیزترینشونی

چون تو اوج ناامیدی من بدنیا تو دلم اومدی عشقم

قسمتی از زندگی من که دوست دارم برات تعریف کنم گل من

تشریف بیارین ادامه مطلب

وقتی 17سالم بود تو یه عروسی باباتو دیدم و حسابی عاشق و دیوونش دشم بابا قد بلند داشت و خیلی خوش هیکل بووود و از همه مهتر خیلی سربزیز و مودب بود انقد عاشق شدم تا جاییکه مامان بزرگ و. دایی علی بعدشم دربزرگت از ماجرا خبر دار شدن و جواب بابا بزرگ درمقابل عشق من این بود که یا ما یا فرهاد

راستش منم خیلی پرو تر از این حرفا بودم و گفتم فرهاد ....بابابزرگ حسابی جاخورد توقع نداشت اینو بگم و درکمال ناراحتی به فرهاد گفت بیاد خواستگاری .تا روز خواستگاری هرچقد نصیحت کرد دعوا کرد مهربونی کرد من عاقل نشدم و سرحرفم موندم از اونجا که یه فامیلی دور با بابافرهاد داشتیم و اونم با عمه ژاله و عمو امیر اومده بود بلاخره ماجرا ختم به خوشی شد و منو همون شب نشون کردن و نمیدونی اوج خوشی من بود

جه روزای عاشقونه ای داشتم با بابایی چه لحظه های ناب عشق

کم کم بابافرهاد خوشو تو دل خانواده من جا کرد و شد سومین پسر بابای من

عزیزم مامان 17ساله و بابا 22ساله ازدواج کردن خیلی کوچیک بودیم الان فک میکنم میبینم جقد بچه بودیم هردومون اما دلمون خوش بود سرشار از عشق

هفت سال گذشت و من مشغول کار بودم تو یه دفتر هواپیمایی مشغول بودمو حسابی عاشق کارم بودم اما یه چیزی داشت تو زندگیمون کم میشد حس میکردم دوتاییمون زیادی غرق کار شدیم  حس کردم داره کم کم زندگیمون بی رنک میشه و همون موقع ها یه مشکلی بزرگ سرکارم برام بوجود اومده بود و مجبور شدم استعفا بدم نمیدونی چقد غمگین شدم اخه کارمو وحشتناک دوست داشتم تا اینکه حس کردم جای تو خالیه تو زندگیمون یروز بابا فرهاد کفت دوست نداری یه نی نی بیاد توخونه و حسابی مارو خوشحال کنه گفتم چرا ارزو کردم و خدا تورو بهم داد بهترین روزای بارداری رو داشتم عشق من بابا فرهاد خیلی مواظبم بود و حسابی هم باهم خوش میگذروندیم تا اینکه دنیا اومدی و شدی تموم جون من

تو میوه عشق منی تو تموم خوشی منی

نمیدونم آرتین چطوری بهت بگم چقد عاشقتم و جقد دوست دارم اخه اندازه نداره میخوام بدونی همیشه عزیزترین میمونی همیشه

 

پسندها (1)

نظرات (13)

مینا(مامان سامیار)
9 اسفند 92 8:37
مرمرجون امیدوارم همیشه عشقتون پایدار باشه واقعا ورود نی نی به زندگی باعث زنده شدن عشق میشه و رابطه هارو باز به هم نزدیک میکنه منم کاملا این رو قبول دارم 14 ماهگی آرتین گوگولی مبارک باشه عکس ها عالی شدن مامان و پسر خوشگل و ملوس
مامانی هیما
11 اسفند 92 11:12
اااااااااااااااااااااااااااااای جونم انشااله همیشه و تا ابد عاشق و شاد و خندون باشید در کنار هم
مامانی ویانا
12 اسفند 92 10:48
ایشالا همیشه زندگیتون با شادی و خوشی همراه باشه ولی خودمونیم ماریا جون خیلی بلا بودی و ما نمیدونستیم
مائده(ني ني بوس)
12 اسفند 92 16:33
چقدر رمانتيكايشالا هميشه در كنار هم خوش باشيد
مرجان
12 اسفند 92 17:38
سلام ماریاجون، ممنونم از جوابت راجع به تم تولدت زنبوری آرتین جون رفتم سایتشودیدم عاااااالی بود ماریاجونم انشاله زندگی سه نفرتون سرشار از عشق و شادی و سلامتی ضمنا واسه خوتو گل پسرت اسپند دود کن چون هر دو خیلی ماهین بوس
مامان ندا
12 اسفند 92 19:12
ای جانم مرجان جون خداهرسه شماروبه هم ببخشه چه رمانتیک نوشته بودی عزیزم
مامان محمدامین
13 اسفند 92 1:55
راه رفتنت مبارک ارتین کوچولوی خالهایشالا همیشه فدمهات استوار مرمر جون ایشالا خدا پسر خوشگلت رو برات نگه داره و خوانواده ی 3 نفرتون همیشه شاد و خندون در کنار هم باشه عزیز دلم
مامان رادمهر
18 اسفند 92 23:32
راه افتادن پسر موش موشیت مبارک همینطور دندونای جدیدش داستان آشناییتون با همسرتونم جالب بود انشالله عشقتون ابدی باشه مرمر جون واسه خودت اسفند دود کن آرتین خوشگلیشو از شما به ارث برده راستی اگه درست سن شمارو حساب کرده باشم منم هم سن شمام
معصوم/مامان جان جان فاطمه
21 اسفند 92 14:35
ای جونئ چه روزگاری داشتی پسس... باید هزار بار خدا رو شکر کنی که عشقت همونی بوده که میخواستی چه عکس های گوگولی نازی,با دیدن عکس ها گفتم چه مامان کوچولویی..انشاا... همیشه در کنار هم شاد باشین
مرمر مامی کسرا کوچولو
25 اسفند 92 8:03
ایشالا هر روزتون قشنگتر از دیروزتون بشه...در ضمن آرتین کپی برابر اصل مامان خوشگلشه...
مرمر مامی کسرا کوچولو
25 اسفند 92 8:04
سلامت سعادت سيادت سُرور سَروري سبزي و سَرزندگي هفت سين سفره ي زندگيتان باد پیشاپیش سال جدید رو به آرتین جیگر و مامان گلش تبریک میگم... (از طرف کسرا کوشولو و مامانش..)
sepide
6 فروردین 93 17:55
ایشالله عشقتون همیشه پایدار بمونه عزیزم.چقد سرنوشتمون شبیه بود.منم 17 ساله بود و شوشو 21.عاشق و یکدنده
نارگل
11 فروردین 93 1:49
ای جانم چقدردلنشینو ساده نوشته بودی دوستم انشاا... همیشه خوشبخت باشید