آرتین آرتین ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آرتین کوچولو

13ماهگی

1392/11/21 1:43
نویسنده : مرمر
767 بازدید
اشتراک گذاری

 

جوجه پرطلای من انقد شیرین شدی که حتی توان یه لحظه دوربودن از تو رو ندارم قبلا ها فک میکردم تا نوزاده بچه خواستنیه اما الان میبینم که توروزبروز که بزرگتر میشه بامزه تری و مهربونتر

جونم برات بگه که نمیتونم یه لحظه تنها به حال خودت بذارمت چون زودی میری یه جا و یه شیطونی میکنی چندروز پیش دیدم از موقعیت استفاده کردی و بسته نی رو برداشتی و با خیال راحت داری تند تند تست میکنی اول  با خودم گفتم با خودم گفتم ارتین کجاست صداش درنمیاد اومدم دیدم تو اشپزخونه با خیال راحت نشستی

تا صدات کردم مامی جون چکار میکنی دستتو گرفتی طرفم و نی هارو نشونم دادی

 

تا بهت گفتم بده من فضول چه زود نی هارو انداختی رو رفتی که از صندلی میز بری بالا و خودتو برام لوس کنی

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

اصلا سابقه نداشته که چابهار انقد هوا سردشه امسال دیگه نوبرش شده و هواهم گرم بشو نیست

از اونجا که من همیشه شمارو تو خونه یه مقدار بدون پوشک ازاد میزاشتم الان اصلا امکانش نیست میترسم سرما بخوری برا همین فقط قبل حموم میتونم یه کوچولو بذارم باز باشی

اینجا دارم لباساتو درمیارم که تندی رفتی رو سرامیکا نشستی و خنکی سرامیک رو دوست داری

تو حموم هرچی میگم مامی جون این اب که نباید خورد گوشت بدهکار نیست

بعد حموم با جدیت داری دستمال مرطوبا رو درمیاری هیییییییییییس حرف نزنم حواست پرت نشه

niniweblog.com

عزیزکم 10بهمن امسال سالگرد عقد من و بابایی بود .امسال دومین سالگردی بود که تو هم همرامون بودی اما پارسال انقد دغدغه بودن تو بود که نشد جشن بگیرم اما امسال یه کیک کوچولو درست کردم و برا باباجونی کادو خریدم گرچه بابا فرهاد فراموش کرده بود اما خب شب قشنگی شد .

اینم از ارتین و بابا فرهاد تو هشتمین سالگرد ازدواج من و بابافرهاد

ارتین جونم درحال خوردن شکلات

niniweblog.com

عزیزم سومین مروارید قشنگت هم درومد از بالا راست

تو این ده روز که دندونت درومد حتی یه قاشق هم غدا نخوردی فقط می می

انقد غصه خوردم که چرا هیچی نمیخوری که خدا میدونه یکی دوشب بردمت خونه کوروش دوستت و اونجا به هوای کوروش یکم غذا خوردی اما تو خونه که لب نزدی خداروشکر لاغر نشدی اما وزنت همون مونده

تو این ده روز خیلی هم بهونه گیری کردی که چون میدونستم خیلی درد داری حسابی نازتو کشیدم

چه گریه هایی کردی که دلم خون میشد ببین خودت

بعدش میبردمت و میخوابوندمت و از خستگی و درد بیحال میفتادی

تا اینکه بلاخره مروارید کوچولوی شیطون بد  درومد و بازم شدی ارتین مهربون خوش اخلاق خودم

عشق من عمر من جون من

پسندها (1)

نظرات (7)

مامان محمدامین
21 بهمن 92 1:56
عزیز دل خاله 13 ماهگیت مبارک...تو هم که مثل محمدامین شیطونیالبته باهوش میگم مامانی ارتینی راه نیفتاده؟محمدامین 1 هفته پیش تازه راه افتاد
مامانی هیما
21 بهمن 92 9:24
قربونش بشم که اینقدر شیطونه ،13 ماهگیت مبارک پسمل خوشگل، مامانی سالگرد ازداواجتون مبارک عزززززززیزم
مامانی ویانا
23 بهمن 92 7:29
ماشالا آرتین جون چه شیطون شده چه کارای بامزه ای هم انجام میده کاش دندونش زودتر دربیاد کمتر درد بکشه
معصوم/مامان جان جان فاطمه
24 بهمن 92 0:43
شيطونك 13 ماهه واي واي امون از اين در اومدن دندون فاطمه هم خيلي اذيت ميشه راستي سالگرد عقدتون هم مبالك مر مر جونم
مینا(مامان سامیار)
24 بهمن 92 11:27
آرتین جوجو ی ملوس 13 ماهگیت مبارک باشه گلم دندون جدید مبارک گل خاله الهی بمیرم که این جوجوها چقدر با این دندونا اذیت میشن... مرمر جون سالگرد عقدتون مبارک باشه ایشالا سالهای سال کنار همدیگه به خوشی زندگی کنید
مامان حسنا
28 بهمن 92 15:58
کچل شدی چقدر بامزه شدی فضولچه مرمر جون سالگرد ازدواجتون با تاخیر مبارک خانومی خصوصی تو چک کن
شقایق مامان آرشا
30 بهمن 92 11:27
خشگل من