روزهایی از 11ماهگی
پسرقشنگم سلام کوچولوی شیرینم
عززیزم چندروزه که دومین دندون که مث مروارید سفیده نیش زده اول دندون پایی سمت چپ درود حالا کناریش سمت راستی هم نیش زده
خوشگل نازک چندروزه که میبرمت پایین تو محوطه و سوار رورکت میشی و دنبال بچه ها میدویی و انقد ذوق زده میشی که خدا میدونه تازگیا هم یاد گرفتی برای 3ثانیه تعادل خودتو نگه داری و وایسی
عزیز دلم جمعه منو شما و بابافرهاد و مامانجون و دایی علی رفتیم پلاژ لیپار خیلی خیلی خوش گذشت و کلی گفتیم و خندیدیم
عکساشو تو ادامه میزارم
عزیزم تازگیا بازیا جدید یاد گرفتی مثلا پشت دیوار قایم شی و سرتو یواشکی بیاری بیرون بگی دَ منظورت دالیه
یا بازی بگیروبده از دست من یه چیزی میگیری و باز میدی بهم دوباره ازم میگیریشو باز میدی بعدم انقد خوشحال میشی کلی میخندی
با مامانجون هم خیلی خوش میگذرونی و خنده های بلند و صدادار میکنی وقتی مشغول بازی باهاشی
دیگه اینکه دس دسی خیلی وقت بود یاد گرفته بودی الان بشکن هم یاد گرفتی یه طور بامزه ای که میخوام بمیرم برات دستتو مشت میکنی و شستتو تندتند باز و بسته میکنی
تا اهنگ میشنوی نی نای نای میکنی و همراش اواز میخونی خلاصه که مامان جونی شیرینی مث قند و من عاشقتم
اینجا داری تی وی نگاه میکنی
بقیه عکسا تو ادامه مطلب
یه عروسک خونه دایی علی هست که تو عاشقش شدی تا میریم خونشون میری سمتشو همش میپری تو بغلش
یه لباس ببری عمه ژاله برات فرستاده تا تنت کردم که عکس بگیرم ببین چه گریه و جیغ و دادی کردی
عزیز مامان یه لباس ابی داری نمیدونم چرا با یقه اش مشکل داری انقد کشیدیش تا این بلوز بدبخت این شکلی شد تازه کلی هم خوشحال و شاد بودی
تازگیا عاشق خوردن کشک شدی و تا دست من ببینی میای قاپش میزنی اینجا داری بصورت حرفه ای کشک میخوری
اهان بلاخره موفق شدم از مراحل دست زدنت عکس بگیرم خوشگل نازم
وقتی دس دسی میکنی با یه صدای نازی میگی د د عاشقتم کوچولوی شیرینم هنوز کلی خبر هست که ایشالله فردا میام مینویسم دوست دارم ماه من