ده ماهگی شیرین تر از جانم
پسرزمستونی کوچولوی شیرینم سلام!اول از همه عشق من 10ماهگیت مبارک
ببخش مامانی بعد چندروز اومدم اخه شما اصلا اجازه نمیدی جز به شما به چیز دیگه ای توجه کنم شبها هم انقد خسته ام که درحالیکه شمارو شیرمیدم که بخوابی خودمم کنارت غش میکنم
بهرحال دلبرک کوچولوی من دورقمی!شدنت مبارک ایشالله سنت دورقمی و سه رقمی بشه الهی امین
نمیدونی چقد شاد و خوشبختم چقد از باتو بودن لذت میبرم من از هرثانیه و هرلحظه دارم نهایت استفاده رو میکنم و میدونم بازهم بعدا دلم برای این روزا تنگ میشه
عشق من خدارو شاکرم که نهایت لطفشو درحق من کرد و یه فرشته اسمونی رو زمینی کرد فقط و فقط برای من فرستاد(خب البته با بابافرهاد)
مامانی میخوام بدونی تو شیرین ترین و بهترین اتفاق زندگیمی هزاربار هم بگم بازم تکرارمیکنم پسرم دیوونتم عاشقتم
خب برسیم به کارای جدیدی که یاد گرفتی و هروزشیرینتر از دیروز میشی
25.7.92اپ اولین دس دسی
تو ماشین بودیم و بابا فرهادیه اهنگ شاد گذاشت که دیدم داری دس دسی میکنی و ذوق میزنی نمیدونی چقد ذوق زده شدم اخه من اصلا بهت یاد نداده بودم که دس دسی کنی خودت یاد گرفتی عشق من حالا دیگه هروقت اهنگای شاد میشنوی یا کسیو میبینی و خوشحال میشی دس دسی میکنی.الهی فدات شم که گاهی تو اوج گریه هم دس دسی میکنی و باعث میشه من غش کنم از خنده
3.8.92 چهاردستو پاکردن
عزیزم مدتی بود یاد گرفته بودی حالت چهاردستوپا بری ولی اصلا نمیرفتی و مث کماندوها سینه خیز میرفتی یعنی هرکی سینه خیز رفتنتو میدید میخندید میگفت مث کماندوها میره
ولی امشب یکدفعه شروع کردی به چهاردستو پاکردن و خودتم کلی خوشحال شده بودی ازهفته پیش خودتو به مبل و میز تلویزیون میگرفتی بلند میشدی اما از اشپزخونه نمیتونستی بیای بالا که امروز اینم بلاخره با موفقیت انجام شد
الان دیگه مث فرفره چهاردستو پامیکنی و از همه چیز و همه جا بلند میشی
اینجا داری باخوشحالی میای تو اشپزخونه پیشی کوچولو
اهان اینم باید اضافه کنم که خونمون سرامیکه و تاحالا هم هیچ مشکلی نداشتیم اما ازوقتی چهاردستو پامیکنی همش تپو تپ میفتی زمین برای همین من جاهای لخت رو که زیادهم هست رو با فرش و پتو پوشوندم تا این مرحله هم رد شه
مدتی بود کالسکه ات تو اتاقت بود چون استفاده نمیشد اما از وقتی که تصمیم گرفتی تموم قطعاتشو مهندسی کنی من جمعش کردم و بعضی وسایل دیگت مث گهواره که دیگه برات امن نبود هم جمع کردم اتاقت خلوت شد
ازوقتی که انقد فضول شدی منو تو توی اتاق خوابت میخوابیم هردومونم رو زمین اینجا من خواب بودم و دیدم صدای اوازخونیت میادتاچشمامو بازکردم با این صحنه روبرو شدم
جون منی آرتین عشق کوچولوی شیطون ..بلاخره نوبت منم شد اونروزی که بخاطر یه نی نی کوچولوی فضول تموم دکوریهامو جمع کنم
فعلا شدید درگیراسپیکرای سینمای خانگیم نمیدونم از دست تو اینارو کجاقایم کنم
5.8.92 بای بای
نی نی من بای بای رو قبلا ها یاد گرفته بودی ولی خیلی استفاده شو بلد نبودی اما الان قشنگ بلد شدی و یه چیزی هم تومایه های ب ب میگی یعنی بای بای
نمیدونم چطور با اونهمه شیطونی و فضولی گاهی برای من مظلوم ترین فسقلی دنیایی