مسافرت اقا آرتین
نی نی جونم تا تو یکم لالا کردی مامانی اومده تا برات بنویسه حدود 10روزی هست که از مسافرت برگشتیمو و کلی حرف دارم بزنم ولی مگه شما میزاری؟هرچی ر.زای نوزادیت اروم و بی سرو صدا شدی حالا جیغ جیغو وگریه و .......
من میدونستم بریم مسافرت شما بغلی میشی بسکه اینو اون بغلت میکنن و بلاخره بغلی شدی از خواب که پا میشی میخوای باهات بازی کنم بعد نیم ساعت دیگه خسته میشی و میخوای همش تو بغلم بچرخونمت تا خسته شی بخوابی
تازگی ها هم با خوابیدن صددرصد مخالق شدی و همش میخوای رو پاهام بشونمت اخه فدات شم هنوز خیلی کوچولویی واسه نشستن
اول از همه بگم که روز اول عید شما بیداربودی و اولین بوس رو از بابا بزرگ گرفتی این اولین باری بود که بابا بزرگ بغلت کرد قبل این بغلت نکرده بود و نبوسیده بودت
روز دوم با دایی نیما و دختر عمه های من رفتیم بند انزلی و پیتزارو انداختیم گردن دایی نیما اینجا هم بغل دایی نیما نشستی فدات شم
از اونجا ه اومدیم خونه شما سرما خوردی و مامان و بابا منو کلی دعوا کردن که چرا بچه به این کوچولویی رو برداشتی بردی و تا رزو 10فروزدین منو شما و مادرجون تو خونه زندانی شدیم از ترس اینکه شازده پسر سرما نخوره و روز 10هم رفتیم عروسیه دخترعمه مامان زمانه جون اونجا انقد عسل شده بودی همه میخواستن بخورنت از بغل این میرفتی تو بغل اون و کلی خوشحال بودی که انقد همه دوست دارن اخراش دیگه خسته شدی که پدر جونت از من خواست برگردم خونه که یه وقت جوجو بهش بد نگذره منم اوردمت خونه و لباساتو هنوز تنت نکرده بودم دیدم لالا کردی
روز سیزده بدر هم از ترس اینکه سرما نخوری تو شیش لایه پتو پیچوندمت بازم مادر جون راضی نشدبه دایی علی گفت چادر رو باز کنه تا ارتین جونی بره تو چادر بخوابه اینم عکست که همش خواب بودی
عشقم تازگی ها یاد گرفتی دستتو مشت میکنی و تو دهنت میکنی بعد همینطور با صدای بلنذ شروع میکنی به ملچ ملوج نمیدونی اون موقع دوست دارم قورتت بدم ملوسک
عززدلم روز 22فروردین هم نزدیک چابهار داشتیم میشدیم که شما تو ماشین خوابیده بودی یه پروانه اومد توماشین و صاف نشست رو شما دیدی اونم فهمید تو گلی