آرتین آرتین ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

آرتین کوچولو

ماحرای خوابیدن تو حموم

1391/12/24 18:43
نویسنده : مرمر
1,736 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی  دوست داشتنی من احتمالا این اخرین پستی باشه ت سال ٩١که برات مینویسم

هروز دوست داشتنی تراز روز قبل میشی ناخواسته کارهایی میکنی که منو بابا جون کلی کیف میکنیم

عشق من یه عالمه فک کردم رو این مسعله که منو تو همراه دایی جونا بدون بابا بریم شمال یا نه هرچی بهش اصرار کردم که با ما بیاد گفت نه نمیشه

خب اول قرار بود مامان بزرگ بیاد ولی از اونجا که من تازگی ها خیلی احساس میکردم از نظر روحی حالم خرابه پیشنهاد کردم ما بریم و دایی جونا از خدا خواسته قبول کردن قرار شد خاله هنگامه هم از مشهد بیاد شمال تنها مشکل این بود که بابا فرهاد راضی به اومدن نشد و میگفت نمیتونم مغازه رو ببندم کلی حرف زدیم و من گفتم که دیگه نمیرم ولی بابایی خیلی اصرار کرد گفت تو ایام عید احتمالا صبح تا شب باید بره سرکار و دوست نداره منو تو.توخونه تنها باشیم گفت باید بری تا یکم دوباره روح و روانت سرحال شه بعد زایمان همش کنج خونه بودی و حقته بری یکم خوش بگذرونی و با کلی حرف راضی شدم بدون اون برم

قراره فردا صبح به امید خدا باماشین نیما و علی بریم برای همین امروز ظهر به بابا فرهاد گفتم که بیا آرتین و حموم کنیم که دوروز تو راهیم بچه تمیز باشه

بردیمت حموم خیلی خوابت میواپمد حاضر نبودی چشماتو باز کنی اخر سر که موهاتو شستم یکم چشماتو باز کردی ولی همین که لای حوله گذاشتمت تا خشکت کنم با کمال تعجب دیدم داری هفت پادشاه رو خواب میبینی

کلی منو بابایی خندیدم و رفتیم دوربین رو اوردیم تا ازت عکس بگیریم

اخراش که دیگه لوسیون زدمو خواستم لباس تنت کنم یه ذره لای چشماتو باز کردی ببینی چه خبره

بعد هم اوردمت بیرون ولی تا یه ساعت بعدش خواب خواب بودی الهی فدات شم که انقد خوابالویی

راستی عشقم فک نکنی مامان انقد خیالش راحته که تورو همونجوری رو میز حموم ول کرده ها

نه بابایی کنارت وایساده بود تا اگه تکون خوردی سریع بگیرتت عشق من

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

الهه(مامان یاسان)
24 اسفند 91 19:27
عافیت باشه خاله جون خوشبحالتون ایشاالله به سلامتی برید و برگردید منکه طاقت نمیکنم تا کی سال تحویل بشه تا بریم ما ایشاالله تا سال تحویل شد راه میفتیم سمت قشم راستی مرمر جونم چطوریه که شما جنوب مامان اینا شمال؟؟؟؟؟؟؟؟؟


عزیزم من دورگه ام مامان مشهدی یه خونه مشهد داریم بابا شمالی یه خونه شمال داریم مامانم هم شمال معلمه تابستونا میاد مشهد منم همین جنوب ازدواج کردم گرجه شوهرم مشهدیه ولی بخاطر اینکه همینجا کارو کاسبی راه انداخت موندگار شدیم
پرهام ومامانش
24 اسفند 91 20:27
عافیت باشه ارتین جونم ایشالله سال خوبیرو پیشرو داشته باشی
مونس(امیرعلی وایلیا )
24 اسفند 91 21:48
1000 ماااااااااااشاالله
الهه(مامان یاسان)
24 اسفند 91 23:46
چه جالب بابا مامان منم برا خراسان شمالی هستند ولی 27 ساله که اصفهان زندگی میکنند ما هم دیگه اصفهان به دنیا اومدیم
مامان حسنا
25 اسفند 91 16:15
افیت باشه خاله جون اخه چقد شما خوش خوابی عزیزدلم
مرمر(مامی کسرا)
27 اسفند 91 0:19
پیشاپیش سال نو مبارک باشه گلم.......امیدوارم سال خوبی داشته باشین..تعطیلات خوش بگذره......
مونس ( امیرعلی و ایلیا )
28 اسفند 91 1:44
´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶´ ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶ سال نو مبارک انشاالله سال خوب و پر باری برای شما و خانوادتون باشه و از لحظه به لحظه اش لذت ببرید
شقایق مامان آرشا
29 اسفند 91 15:39
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم هر روزتان نوروز
مامان دوقلوها
29 اسفند 91 16:23
آخیییییییییییییییی عزیزم چقدر تو نازی وای مامانی عکس خیلی قشنگیازش انداختید راستی عزیزم عیدتون هم مبارکککککککککککککک
مامانی درسا
11 فروردین 92 4:07
عزیزم مرمر و آرتین جون خداوندا دوستانی دارم که در اعماق قلبم جاى دارند؛ آنان شایسته محبتند و یادشان مایه ى آرامش جان، در این ایام آغازین سال جدید عزت و غرور شان التیام و اعتلا و سلامت و شاد بدارشان. سال نو مبارک
محبت
22 فروردین 92 12:29
سلام ماریا جون سال نو مبارک امیدوارم تعطیلات حسابییییییییی خوش گذشته باشه ماریا جونی کجایی؟ چرا پیدات نیست؟ دلمون واسه پسمل نانازت ی ذره شده زود بیا چند تا عکس از گل پسرمون بذار که دیگه بیشتر از این طاقت دوریشو ندارم
مامانی آرتین
19 اردیبهشت 92 1:42
عزیزم عاشق این عکسات شدم
مائده(ني ني بوس)
7 خرداد 92 16:32
توه هم كه ساريناس من خوش خوابي