ویار یار جدا نشدنی
دردونه ی من سلام اینروزا نبض ات از همیشه تند تر میزنه و میتونم بالا و پایین رفتن شکممو ببینمو میدونم این قلب کوچولوی تویه که تند تند داره میزنه وقتی میرم حموم انگار خوشت میاد و بیشتر و تند تند تر نبضت میزنه الهی مامان فدات شه که اب بازی دوست داری
بابا فرهاد میگفت .وقتی بدنیا بیای یه کوچولو که بزرگتر شدی همش میبرتت دریا تا اب بازی کنی و شنا یاد بگیری میدونی که بابا جونت غواصی میکنه اونوقت تورو میبره زیر اب و چیزای قشنگ قشنگ بهت یاد میده
نفس مامی دیروز حالم خیلی بد بود تقصیر شما که نیست گلم وقتی حالم بده بتو فک میکنم و اروم میشم
دیروز مامانی لوس شده بود اخه حالش خیلی بد شده بود و همش بالا میاورد یه دفعه زدم زیر گریه اخه نی نی نمیدونی چه حس بدیه که دارم از گشنگی میمیرم اما تا قاشقو تو دهنم میزارم بالا میارمو از خیر خوردن میگذرم بابایی هم همش غصه منو میخوره و میگه تو مامان کوچولوی منی تحمل ندارم تو اینهمه درد بکشی
دلم براش اینروزا خیلی میسوزه همش خستمو بیحوصله خونرو خوب تمیز نمیکنم غذا هم نمیتونم درست حسابی بپزم گناه داره بیچاره
نی نی جونم منتظرتم زود بیا پیش مامان باباکه عاشقتن