نی نی 35هفته ای بدنیا اومد

جوجه کوچولوی من سلام خیلی وقته نیومدم برات بنویسم 

اومدم جبران کنم مامان جونی از روز سه شنبه 5دی برات میگم که پهلو درد شدید داشتم رفتم پیش خانوم دکتر مهربون گفت تکونای نی نی چطوره؟گفتم خیلی کمه گفت پس برو یه سونو بده بیا

رفتم سونوگرافی عمه ژاله جون هم همراهم بود بهم گفتم حجم مایع کیسه اب کم شده و اینکه شما تو شکم من بمونی ممکنه خفه شی از خشکی

خیلی ترسیدم گفتم وای یعنی چیکار کنم؟خانوم دکتر مهربون گفت بیا سزارین کن تا نی نی جون رو زودتر دربیاریم  ولی من از سزارین میترسیدم گفتم میشه یکم بیشتر نگهش داریم گفت برو خونه استراحت مطلق از جات تکون نمیخوری و یکسره اب و دلستر میخوری منم گفتم چشم

ولی مامان جونی شما هول شده بودی میخواستی زود بیای بیرون روز هفتم دی کیسه اب مامانی پاره شد و با عمه جون و بابایی رفتیم بیمارستان 

بستری شدم ساعت 7 و ساعت 11شما بطور طبیعی بدنیا اومدی و اون همه ترس من که فکر میکردم چون نارسی و توی دستکاه میری الکی بود چون وزن نی نی جونم 2.500بود و ریه هات و بخاطر ده بودم کامل امپولایی که ز ده بودم کامل بود

منو بردن تو یه اتاق دیگه و ده دقیقه بعد دیدم عمه جون با یه عروسک سرخ و سفید اومد تو اتاق و تو شدی تموم وجودم  بسکه شکمو بودی دستتو تا ته کرده بودی تو حلقتو مک میزدی قربونت برم من که از اول انقد شیرین بودی

عاشقتم