آرتین آرتین ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

آرتین کوچولو

مرداد 93

1393/5/29 12:45
نویسنده : مرمر
835 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی شیرین من حدودا دوماه بودکه سرکاربرگشتم

اما توبیطاقت شده بودی همش بهم میچسبیدی و کریه میکردی زمان باهم بودنمون کم شده بود و بزرگترین مشکل نگهداری تو زمانیکه من نبودم بود

اول دایی خیلی کمک کردبعد بابا و بعدشم چندروزی فرستادمت مهدکودک تا به این نتیجه رسیدم نمیشه

حقوق خوب فرصت شغلی عالی همه چی خوب بود جزحال تو

همه گفتن عیب نداره این دورانم زود میگذره بزرگ شه یادشم نمیاد که چطوربزرگ شده اما من نتونستم باخودم کناربیام

درگیر بودم اساسی بین رفتن یا نرفتن تا بابایی توروازمهدکودک اورد خونه دیدم رنگ و روت زرد شده

گفتم چی شده گفت وقتی دنبالت اومده داشتی از گریه هلاک میشدی با مستخدم تنها بودی و مربیا همه براخودشون رفته بودن خونه

تب کردی اسهال شدی از من یه لحظه جدانشدی معلوم بود اونجا باهات دعوا کردن

انقد ناراحت بودم که شب نخوابیدم

صبح بیدارشدم زنگ زدم به ریسسم گفتم استعفا میدم تعجب کرد گفت نه قبول نمکبنم گفتم ازپسرم که مهمترچیزی نیست نمیتونم ادامه بدم و این شد که مامان باز خونه نشین شد

بعدچندروز بابایی مارو فرستاد مشهد

رفتیم و دوماه و نیم موندیم حسابی برای روحیه من و شما عالی بود خیلی احتیاج داشتم

حالا هم قراره که اول تابستون سال بعد برا همیشه اسباب کشی کنیم بریم

یه عالمه عکس از مشهد دارم که میذارم برات

یه شب با خاله فاطمه و الهه رفتیم پاساژ گردی اما انقد بداخلاقی کردی و بیحوصلگی کردی به یه ساعت نشد برگشتیم خونه

اینم یه عکس سه نفره با خاله الهه و فاطمه ببین چقد بداخلاقی که توعکسم معلومه

بعدش که بهت قول دادم بریم تاپ تاپ خوشحال شدی و ابنجا بهم میخندی و میگی تی(یعنی بریم به زبون خودت)

یع روز جشنواره کودکانه تو پارک ملت برگذار شد و من بردمت و کلی بازی کردی و نقاشی کردی و کیف کردی

بقیه عکسارو خبراهارو تو پست بعد میذارم

پسندها (1)

نظرات (8)

مامانی هیما
6 آبان 93 10:34
واااااااااااااای عزززززززیززززززززم از دست این مهدکودکها که همش تبلیغ الکی میکنه آخی بچه که زجری کشیده قربونش بشم یه عالمه بوس برای آرتین عسلی
معصوم/مامان جان جان فاطمه
6 آبان 93 22:58
اي جانم به تو ميگن يك مامان خوب الهي باور كن بهترين كار رو كردي چون شايد هيچ وقت نفهمه چي كار براش كردي ولي شايد تو روند رشدش بدترين تاثير رو مي زاشت ماشاالله دونه برفي چه بزرگ هم شده اين عكس هاي اتليه چي شد پسسسس
مامان رادمهر
20 آبان 93 0:27
كارت درست بوده هر چند عملي كردنش خيلي سخته و از هر كسي برنمياد - ايشالله آرتين جون كه يه خورده كه بزرگتر بشه و وابستگيش بهت كمتر شد سركارم ميري موفق باشي گلم روي ماه آرتين خوشگله رو ميبوسم
مشاور
26 آبان 93 23:31
سلام دوستان به سوالات شما در زمىنه تربيت كودك ،نوجوان،ازدواج و مشكلات زناشويي پاسخ ميدهم شما مى توانيد سوالات خود را در قسمت نظرات مطرح كنيد تا در اولين فرصت رسيدگى شود. هر بار موضوعى انتخاب مى كنم درباره اش توضيح مى دهم و به سوالات شما پاسخ مى دهم.
مامان مریم
1 آذر 93 8:03
سلام عزيزم.عرشيا هم مثل آرتين از مهدكودك مي ترسه ولي اشكال نداره مطمئن باش بهترين كارو براي پسرت انجام دادي. چيزي به تولد آرتين هم نمونده پيشاپيش تولدش باشه.
مامان محمدامین
13 آذر 93 3:11
سلام به عزیزای دلم ای جونم ارتین جیگرم ماشالا هم بزرگ شده هم موهاش کلی پرتر شده مامانی مامانی با بچه سخت سرکار رفتن غصه نخور گلم ولی گذر زمان همه چیز رو درست میکنه عزیزم ببوس پسر شیربن و خواستنیت رو
مامان رها
25 آذر 93 23:03
عزیزمی گلپسری بیا به دخمل منم سر بزن یادت نره هااا
مامان رویا
28 آذر 93 11:34
سلام آخی خیلی سخته ولی ایشالله بقول مامان محمدامین گذرزمان همه چی رو درست میکنه عزیزم همیشه میگن در پس هرسختی. آسونی هست پس نکران نباش آرتین گلی رو هم ببوس به ماهم سربزن خوشحال میشیم