جغجغه
پسرکوچولوی شیرینم هروز بامزه تر و شیرین تر از دیروز میشی انقد نمکی شدی که دایی علی و دایی نیما اگه امروز نبیننت فردارو طاقت نمیارن و خودشون رو بتو میرسونن حتی پدر جون(پدربزرگت)هم هر دوسه روز میاد و باهات بازی میکنه برات یه شعر هم ساخته همراه اینکه شعر میخونه نازت میده تو هم انقد هزار ماشالله خوش اخلاقی که نمیزاری حنده از رو لباشون پربکشه همش هممون رو میخندونی با شیرین کاریات آرتین نازم هروز که میرم بیرون برات اسپند دود میکنم چون وقتی تو خیابون یا تو منطقه باشیم همه از سفیدی پوستت تعجب میکنن اسمتو منو بابا فرهاد گذاشتیم دونه برف و عمو امیرت گذاشته شیربرنج عیبی نداره مامانی یروزی اسم من هم همین بود گل پسرم دیروز رفتیم خونه خاله بهاره ولی از او...
نویسنده :
مرمر
2:09