تولد زنبوری
سلام تولد زنبوریه ارتین کوچولوی منه بفرمایین شیرین من بلاخره جشن تولد یه سالگیت هم برگزار شد شب قبلش 26 دی ماه شمارو زود خوابوندم و مشغول چسبوندن تزیینات خونه شدم بابا فرهاد قبلش زحمت کشیده بود و بادکنکارو باد کرده بود و بعدش چون خسته بود گرفت خوابید من شروع کردم به چسبوندن تزینات و همرو انجام دادم تا صبحش که با مادرجون و پدرجون و بابا فرهاد رفتیم خرید میوه و اومدیم خونه تا کارهارو کردیم عزیزکم من خواستم برم حموم که شمارو هم ببرم که تا رفتیم اب قط شد و نمیدونی چقد حرص خوردم. خلاصه شما حموم نرفتی جیگر طلا.بعدش هم چون من برای پذییرایی گفته بودم دوستای صمیمیم که 14یا 15نفر میشن 4بیان تا 7 که بعدش مردها و فامیل ب...
نویسنده :
مرمر
1:25